جان و دلم فدای تو ای دلبرم ، حسین
دیگر رسیده است دم آخرم حسین
من رو به کربلای تو خوابیده ام اخا
دیدار من بیا ، پسر مادرم حسین
چیزی نماند از تو بجز کهنه پیرهن
این یادگار توست کنون در برم حسین
یک سال و نیم رفته ز عمر و نمی شود
درد نبودنت بخدا باورم حسین
یک سال و نیم مثل رباب تو می زدم
بر صورتم ، ز داغ علی اصغرم حسین
پیچیده است وقت اذان توی گوش من
" الله اکبر " علی اکبرم حسین
یادم نمی رود که صدای تو قطع شد
افتاد دلهره به میان حرم حسین
بالای تل دویدم و دیدم که ، می خوری...
...شمشیر و نیزه ، پیش دو چشم ترم حسین
چهره کبود بود شب غارت حرم
هر دختری که بود به دور و برم حسین
در کربلا زدند به پیشانی تو سنگ
در شام سنگ خورد همه پیکرم حسین
هر چه گذشت بین محل یهودیان
با خود به زیر خاک سیه می برم حسین ...
*** رضا رسول زاده ***
نویسنده در چهارشنبه 91/3/17 |
نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...